English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intermediate switch U کلید صلیبی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intermediate U میانه
intermediate U آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
intermediate U کد یک کامپیوتر یا اسمبلر در حین ترجمه کد سطح بالا به کد ماشین
intermediate U فضای موقت حافظه برای موضوعاتی که پردازش می شوند
intermediate U پروتکل OSI که امکان انتقال داده بین router ها را فراهم میکند
intermediate U router یا وسیله دیگری که شبکه یا کاربر را به اینترنت وصل میکند
intermediate U فضای حافظه که زمان دستیابی بین حافظه اصلی و سیستم مبتنی بر دیسک دارد
intermediate U مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
intermediate U طبقه میانی
intermediate U عضو میانی
intermediate U متوسط
intermediate U درمیان اینده مداخله کننده
intermediate U در میان واقع شونده
intermediate U واسطه
intermediate U میانجی
intermediate U میانین
intermediate grid U شبکه واسطه
intermediate goods U کالاهای واسطه
intermediate goods U کالاهای واسطهای
intermediate fuse U فیوز میانی
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
intermediate frequency U فرکانس میانی
intermediate hurdle U مانع متوسط
intermediate hurdler U دونده دو 004 متر با مانع
intermediate hurdles U مسابقه دو 004 متر با مانع
intermediate image U تصویر میانی
intermediate lampholder U سر پیچ متوسط
intermediate layer U لایه میانی
intermediate layer U قشر واسطه
intermediate link U حلقه میانی
intermediate objective U هدف واسطه
intermediate office U مرکز میانی
intermediate frequency U فرکانس میانه
intermediate field U میدان واسطه
intermediate amplifier U تقویت کننده میانی
intermediate repeater U تقویت کننده میانی
intermediate anneal U التهاب میانی
intermediate approach U مسیر تقرب فرعی
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
intermediate complex U کمپلکس واسطه
intermediate compound U ترکیب واسطه
intermediate contact U کنتاکت میانی
intermediate contact U کنتاکت واسطه
intermediate contour U میزان منحنی واسطه
intermediate exchange U واسطه
intermediate contrast U تغایر متوسط
intermediate coupling U پیوست واسطه
intermediate exchange U مرکز
intermediate field U میدان میانی
intermediate band U باند میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
intermediate reaction U واکنش واسطه
intermediate world U عالم برزخ
intermediate transmitter U فرستنده میانی
intermediate transformer U مبدل یا ترانسفورماتور میانی
intermediate storage U انباره واسط
intermediate terminal U ترمینال میانی
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
intermediate transmitter U فرستنده واسطه
intermediate temperature U درجه حرارت متوسط
intermediate structure U ساختمان داخلی
intermediate stock U کالاهای نیمه تمام
intermediate sight U توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
intermediate grid U شبکه کمکی
intermediate range U با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
intermediate zone U ناحیه ی میانی
intermediate phase U فاز میانی
intermediate plate U صفحه میانی
intermediate scale U نقشه مقیاس متوسط
intermediate points U جهات میانی
intermediate range U سلاح برد متوسط
intermediate pressure U فشار متوسط
intermediate product U محصول نیم ساخته
intermediate product U محصول واسطه
intermediate product U فراورده واسطه
intermediate stock U موجودی کالاهای درحال ساخت
intermediate frequency amplifier U تقویت کننده فرکانس میانی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
intermediate aperiodic circuit U مدار میانی اپریودیک
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
reactive intermediate species U گونههای واسطهای واکنش پذیر
intermediate frequency amplification U تقویت فرکانس میانی
intermediate frequency transformer U مبدل بسامد واسطه
intermediate power transistor U ترانزیستور با قدرت متوسط
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
intermediate frequency sensitivity U حساسیت فرکانس میانی
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown U شکست فرکانس میانی
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
intermediate frequency amplifier U فزونساز بسامد واسطه
intermediate booster station U ایستگاهواسطهایپرفشاربرق
intermediate frequency transformer U مبدل فرکانس میانی
intermediate high voltage line U خط فشار متوسط
intermediate range ballistic missile U موشک بالستیک میان برد
intermediate type submarine cable U کابل ساحلی
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
intermediate frequency band filter U صافی باند فرکانس میانی
intermediate frequency tank circuit U مدار تانک
one way switch U کلید یک پل
one way switch U کلید یکراهه
on off switch U گزینه قطع و وصل
n way switch U گزینه N راهی
switch U تعویض جا
on/off switch U دکمهروشنوخاموش
switch U قط ع منبع تغذیه از یک وسیله
three way switch U کلید تبدیل
switch U راه گزین
switch U شروع به استفاده از وسیله دیگر وقتی که اولی خراب میشود
switch U سوزن دوراهی
the switch is on U برق جریان دارد
the switch is on U چراغ برق روشن است
the switch is on U کلید برق باز است
the switch U فن رو دست
switch U روشن کردن برق بخط دیگر انداختن قطار
switch U وصل کردن برق
switch U تعویض محل دو بازیگر پس ازسرویس
switch over U تعویض کردن برق
switch U یچ برای اتصال خط وط منبع تغذیه به مدار
switch U نقط های در برنامه کامپیوتری که کنترل از آن به یکی از چند انتخاب ممکن می رود
on-off switch U دکمهروشنوخاموش
x y switch U کلید ایکس- ایگرگ
two way switch U کلید دو راهه
two way switch U قطع و وصل کننده برق از دوطرف
tr switch U کلید فرگیر
switch U گزینه
switch U ثیر قرار میدهد
switch U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switch U یچ
to switch on U طرف صحبت کردن
to switch on U اتصال دادن جریان دادن
to switch on U روشن کردن
to switch off U رابادیگری قطع کردن
to switch off U قطع کردن اتصال
to switch off U خاموش کردن
switch off U قطع جریان برق
switch U نافم حرکت
switch U چوب زدن
four way switch U کلید صلیبی
switch U تعویض
switch U جریان را عوض کردن
switch U گزینه راه گزین
switch U راه گزیدن
switch U کلید
switch U تغییر جهت دادن
switch U ترکه
switch U سویچ برق سویچ زدن
switch U سویچ
multi way switch U کلید چند راهه
magnetic switch U کلید مغناطیسی
multi way switch U کلید تبدیل
asleep at the switch <idiom> U متوجه فرصت نبودن ،روی بخت خوابیدن
momentary switch U یچی که فقط در صورت انتخاب شدن هدایت میکند
measuring switch U کلید سنجش
mains switch U کلید شبکه
trigger switch U دکمهبهراهانداختن
switch lock U دکمهقفل
start switch U دکمهشروعبهکار
main switch U کلید اصلی
three pole switch U کلید سه پل
oil switch U کلید روغنی
program switch U گزینه برنامه
selector switch U گزینه انتخاب کننده
regulating switch U کلید تنظیم
rail switch U دوراهی
pump switch U کلید پمپ
protective switch U کلید محافظ
ribbon switch U مبدل فشار مداوم به الکتریسیته
programmed switch U گزینه برنامه ریزی شده
programmer's switch U سوئیچ برنامه
progarm switch U سوئیچ برنامه
switch plug U کلید دو شاخهای
plug switch U کلید دو شاخهای
pendant switch U کلید اویزان
one pole switch U کلید یک قطبی
reversing switch U کلید برگشتی
switch blade U تیغه کلید
selection switch U گزینه
scanning switch U کلید انتن
rotary switch U کلیدگردان
rotary switch U کلید دوار
rotary switch U کلید دورانی
rotary switch U کلید گردان
rotary switch U گزینه چرخشی
switch board U صفحه کلید برق یاتلفن
switch board U صفحه تقسیم برق
switch board U تابلوی برق
selection switch U گزینه انتخاب
selector switch U گزینه
selector switch U شماره یاب
stepping switch U گزینه پلهای
starter switch U سوئیچ استارتر
standing switch U رودست با مایه ارنج
solenoid switch U کلید مغناطیسی
software switch U گزینه نرم افزاری
snap switch U کلید فنری
single way switch U کلید یکراهه
sense switch U سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
sense switch U گزینهء احساس
selector switch U انتخابگر
selector switch U کلید گردان
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com